زندگينامه و سخنان رومن رولان
زندگينامه و سخنان رومن رولان
نويسنده فرانسوي (1866- 1944)
«رومن رولان» در ۲۶ ژانويه سال ۱۸۶۶ در «كلامسی» فرانسه به دنيا آمد. وي يكی از بزرگترين رماننويسان و
نمايشنامهنويسان فرانسه است و مقالاتش در جانبداري از صلح و مبارزه عليه فاشيسم او را به شخصيتی سياسی
و خاص بدل كرد. تجزيه و تحليل هاي او درباره خلاقيتهای هنری، دربردارنده ذهنيتی متفاوت و منحصر به فرد است.
در عين حال، رولان در نوشتن بيوگرافی نيز مهارت عجيبي داشت.
رومن رولان در چهارده سالگی به اصرار مادرش، «آنتوانت ماری» برای تحصیل موسیقی و هنر راهی پاریس شد، در
نوجوانی با افکار «باروخ اسپینوزا» آشنا شد و «لئو تولستوی» را کشف کرد.
وي در ۱۸۸۹ م. در رشته تاریخ ادامه تحصیل داد و در ۱۸۹۵ م. به رم رفت و در رشته هنر مدرک دکترا گرفت. رساله
دکترای او در مورد «تاریخ اپرای اروپا پیش از ژان باتیست لولی و آلساندرو اسکارلتی» است. پس از اخذ دکترا، سه
سال در مدرسه عالی به تدریس تاریخ هنر اشتغال داشت و از آن پس دورهای کوتاه در دانشگاه سوربن تاریخ
موسیقی تدریس کرد و سپس در ۱۹۱۲ به نوشتن روی آورد و طی هشت سال تا ۱۹۰۴ م ، رمان ۱۰ جلدی ژان
کریستف را به رشتهٔ تحریر درآورد. رومن رولان انسان صلح دوستی بود. او به دعوت ماکسیم گورکی در سال به
شوروی رفت و با استالین ملاقات داشت. علیرغم تمایل به اندیشههای مارکس، علیه استالین و حکومت شوروی
مقالات متعددی انتشار داد. در ۱۹۱۴ م. به سویس رفت و ۲۳ سال از عمر خود را در آنجا گذراند. در همان جا با مهاتما
گاندی آشنا شد.
وي نه تنها خالق رمان ده جلدی «ژان کريستف» بود، بلکه بيوگرافیهای قطوری درباره مشاهير جهان از جمله :
بتهوون، تولستوی، گاندی، هندل، گوته و غيره نيز نوشت. کتاب بيوگرافی او درباره بتهوون مثلا شامل هفت جلد
است که در رابطه با زندگی هنرمندان و تاريخ موسيقی غرب نوشته شده. رولان غير از آن، نمايشنامههايی با
عنوانهای: شکسپير، روبسپير، و دانتون نيز نوشت.
رولان ادعا میکرد كه يکی از هدفهای بيوگرافی نويسیاش، روشنگری و تبليغ اصول اخلاقی و انساندوستی است.
به قول خودش میخواست با معرفی هنرمندان و مشاهير انساندوست جهانی، مانع سرکوب و به خطر افتادن آزادی
درونی انسان در جامعهای غيرعادلانه شود و برای اينكه اروپا را از يک زوال فکری ـ فرهنگی و اخلاقی نجات دهد،
کوشيد تا با کمک معرفی قشر برگزيده روشنفکر به انقلاب اخلاقی در ميان خوانندگان دست بزند و موجب نوزايی
فرهنگی جديدی در اروپا شود. او آشکارا اعتراف میکرد که علاقهاش به نظام سوسياليستی، به دليل اميدهای
اخلاق انسانی است و نه به دليل موفقيتهای اقتصادی يا سياسی و هدف آثارش را اميد به زندگی میدانست تا
تبليغ آرمانگرايی و خيالپردازی.
ادامه مطلب